دانلود پایان نامه ارشد روانشناسی بررسی اثربخشی نمایش عروسکی بر افزایش مهارت های اجتماعی دختران
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول 1
مقدمه 2
بیان مساله 3
اهمیت و ضرورت پژوهش 7
تعریف مفهومی و عملیاتی پژوهش 9 متغیر مستقل 9 متغیر وابسته 10 اهداف پژوهش 10
هدف کلی 10اهداف اختصاصی 10
اهداف کاربردی 10
فرضیه های پژوهش 11
فرضیه اصلی 11
فرضیه های فرعی 11فصل دوم 12مقدمه 13تاریخچه کم توانی ذهنی 14تعاریف کم توانی ذهنی 15 طبقه بندی کم توانی ذهنی 21
کم توانان ذهنی آموزش پذیر 21
کم توانان ذهنی تربیت پذیر 21
کم توانان ذهنی حمایت پذیر 22
طبقه بندی بر اساس دیدگاه انجمن روانپزشکی آمریکا 22
طبقه بندی بر اساس دیدگاه سازمان بهداشت جهانی 23
علل کم توانی ذهنی 23
خصوصیات کم توانی ذهنی خفیف 25
مهارت های اجتماعی 26
عوامل انتخاب مهارت های اجتماعی 29
آموزش مهارت های اجتماعی به کم توانان ذهنی 29
نقش و اهمیت هنر 31
تعریف نمایش 32
خاستگاه نمایش 34
نمایش به عنوان درمان 36
نمایش عروسکی و انواع آن 42
عروسک های سایه ای 42
عروسک های دستکشی 43 عروسک های میله ای 43 عروسک های انگشتی 44 عروسک های خیمه شب بازی و اسباب بازی های پارچه ای 44
تحقیقات انجام شده در خارج از کشور 47
تحقیقات انجام شده در داخل کشور 53 فصل سوم 58طرح پژوهش 59جامعه آماری 60
روش نمونه گیری 61 ابزار پژوهش 61
قلمروها و زیر قلمرهای واینلند 63
قلمرو ارتباطی 63
قلمرو مهارت های زندگی روزمره 63
قلمرو اجتماعی شدن 64
قلمرو مهارت های حرکتی 64
قلمرو رفتارهای ناسازگار 64
روش تجزیه و تحلیل داده ها 65
روش اجرا 65
ملاحظات اخلاقی 70
فصل چهارم 71
مقدمه 71
آمار توصیفی 71
آمار استنباطی 73
فصل پنجم 76
مقدمه 77
فرضیه اول 77
فرضیه دوم 78
فرضیه سوم 79
فرضیه چهارم 80
محدودیت های پژوهش 81
پیشنهادات پژوهش 82
پیوست ها 83
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول 4-1: دامنه سنی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر 71
جدول 4-2: توزیع سطح تحصیلی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر 72
جدول4-3: بررسی نرمالیتی(K-S) متغیرهای پژوهش 72
جدول 4-4: مقایسه میانگین نمرات خرده آزمون های واینلند 73
مقدمه
حرکات موزون، رقص،آواز، موسیقی، پانتومیم و شکل های دیگر نمایشی نیاز بشر برای بیان سمبولیک ،چه از نظر بازیگر و چه از دید تماشاگر بوده است. در یکی دو قرن اخیر با توسعه سبک های متنوع هنری تاثیر آرامبخش آن بر روحیه هنرمند و مردمان بارزتر گردیده، به طوری که هنرمندان و روانشناسان را متوجه خاصیت درمانی نمایش و ترسیم اصول درمانبخش آن ساخته و روش ها و شیوه های مدونی از آن مبتنی بر اصول روان درمانی استخراج گردیده است و در حال حاضر نمایش درمانی به صورت رشته مستقل دانشگاهی در جهت رشد و خلاقیت درونی و توانبخشی بیماران، کم توانان ذهنی و جسمی حرکتی،آموزش داده می شود (حق شناس و اشکانی،1370).
تاثیر نمایش عروسکی بر روی کودکان ناسازگار، کم توان ذهنی و معلولین جسمی حرکتی اعجاب انگیز است،زیرا علاوه برآنکه به کودک امکان می دهد که قدرت و قابلیت خود را بشناسد، درپیوند آنان با جامعه نیز نقش مهمی را می تواند ایفا کند و به عنوان وسیله ای برای ابراز درون، رشد تعادل جسمی، توانایی ایجاد ارتباط با دیگران و کمک به تکامل فکری و روانی آنان موثر است (فخری،1379).
حرکات نمایشی به عنوان وسیله آموزشی موجب تشویق و توسعه توانایی فردی در قلمرو زندگی اجتماعی و مسئولیت پذیری در محیط زندگی است.از میان این توانایی هایی که نمایش ایجاد می کند، می توان از کاربرد مناسب احساس، ادراک، قوه استدلال و تخیل، قدرت تمرکز حواس و مهارت های کلامی، فیزیکی و کنترل های عاطفی نام برد. همچنین وسیله ای است برای شناخت کارایی فردی وکاربرد این استعداد در بازگویی و بازسازی یک موضوع. در نتیجه از خود شناسی و حضور در فعالیت جمعی وبر قراری پیوند بین این دو مقوله به هدف کلی آموزش و پرورش که ایجاد مناسبات رفتاری و تقاضاهای اجتماعی است، دست می یابیم (مقدم،1380).
اصولا نمایش عروسکی برای کودکان خردسال، تفریح و سرگرمی مناسبی است ضمن آنکه امروزه این شیوه، به عنوان یک روش جدید،کاربرد درمانی نیز پیدا کرده است. بدین ترتیب نمایش عروسکی به عنوان تجسمی از افکار، احساسات و عواطف کودکان، مبنایی برای کار روان پزشکان در زمینه بهداشت روانی کودکان در پیشگیری از آشفتگی های روانی آنان است(خمسه،1381).
پل مک فارلین [1]در مورد رمز جذابیت عروسک ها می گوید: عروسک از آغاز پیدایش تئاتر به عنوان جادوی بشر استفاده شده است.اگر عروسک ها همان عروسک بازی بچه ها باشند که اتاق بچه ها را ترک کرده اند تا روی صحنه تئاتر ظاهر شوند، ممکن است چیزی چون احساس مادری داشته باشند.چارلز نادیر[2] معتقد است : اگرعروسک ها فرزندان تمثال های مذهبی باشند، ممکن است شکوه مذهبی داشته باشند. اما چارلز مگ نین [3]اعتقاد دارد: وقتی عروسک ها در صحنه تئاتر زنده می شوند، جاذبه چشم گیر آن ها فقط به خاطر تئاتر است (کشاورزی،1380).
در این پژوهش نقش اجرای نمایش عروسکی بر افزایش مهارت های اجتماعی دختران کم توان ذهنی بررسی می گردد و سعی می شود با استفاده از تکنیک های روانی و اجتماعی نمایش،این مهارت ها افزایش داده شود.
بیان مساله
بر اساس تحقیقات انجام شده در هر جامعه، حدود 1تا 3 درصد جمعیت را افراد کم توان ذهنی تشکیل می دهند (سادوک[4]،2003).نقیصه های ذهنی با توجه به نوع و شدت نقص به شکل های گوناگون طبقه بندی شده اند (داورمنش،1385). در مورد درصد افراد کم توان ذهنی آموزش پذیرعقاید مختلفی وجود دارد.ساراسون و ساراسون (1987) این تعداد را 80% و ساجدی(1385)، 89%، اعلام کرده اند. این افراد تفاوت های زیادی در رفتارهای تطابقی دارند. این گروه با این سطح از کم توانی ذهنی در کلاس های کودکان معمولی شرکت می کنند و در بزرگسالی بسیاری از آن ها زندگی مستقلی خواهند داشت. بسیاری از مشکلات و مسائلی که در زمینه تعریف کم توانی وجود دارد مربوط به این گروه می شود (ساجدی،شهشهانی پور،هادیان جزی،1385).
اقدامات درمانی در موردافراد دارای کم توان ذهنی نه برای درمان اختلال، بلکه برای آموزش مهارت های انطباقی و به حداکثر رساندن توان بالقوه فرد است (نجاریان،داودی،1384). با توجه به تعاریف فوق یکی از مشخصات بارز این افراد ناتوانی برقراری ارتباط موثر و رضایت بخش با سایر افراد جامعه است. در واقع این افراد در کسب مهارت های اجتماعی دچار مشکل می گردند. این کودکان به دلیل نقص شناختی دچار بی کفایتی اجتماعی و خود محوری می شوند و محدودیت های شناختی باعث عدم آگاهی از چگونگی رفتار در موقعیت های گوناگون اجتماعی می شود (گرین اسپین[5]،1979).
بارزترین خصوصیت این کودکان،توانایی اندک آن ها در یادگیری است.کوتاه بودن گستره توجه به دلایل شرایط خاص ذهنی و ناتوانی در به کارگیری راهبردهای شناختی در فرایند حافظه سبب می شود، نتوانند مطالب را نزد خود تکرار، سازماندهی و دسته بندی کنند. بنابراین، این کودکان به آموزش ها و خدمات ویژهای نیاز دارند و به کارگیری هنر های نمایشی در ارتباط با این کودکان نتایج و فواید بسیارمهمی در تعلیم و تربیت آن ها و حتی اولیا دارد. این اثرات سودمند در ذیل به اختصار مطرح گردیده است:
-
باعث ایجاد سرعت یادگیری در این کودکان می گردد.
-
سبب می شوند که نتایج و محتوای تربیتی در ذهن کودکان بیشتر تثبیت شده و از فراموشی مکرر آن ها جلوگیری نماید.
-
سبب سادگی روش ها و انعطاف پذیری انجام کار در مورد این کودکان(که دستورات شفاهی و مستقیم کاربرد موثری برایشان ندارد)، می گردد.
-
باعث انتقال مسائل آموزشی و یادگیری بسیاری از مهارت های خود یاری از طریق مشاهده این نمایش ها ، ایجاد تعادل و بهداشت روانی برای کودکان می گردد (مقدم،1382).
نمایش عروسکی از معدود فعالیت هایی است که افراد از آن دلزده و خسته نمی شوند و با اشتیاق به دنبال آن می روندو مربی می تواند با استفاده از این علاقه، اشتیاق ، سادگی و تنوع پذیری این هنر بهره آموزشی فراوان گیرد (کشاورزی،1380).
از آنجا که عمده رفتارهای آدمی با مشاهده از طریق مدل سازی آموخته می شود، از مشاهده دیگران، فرد در مورد نحوه انجام رفتار های جدید ایده ای کسب می کند و در موقعیت های بعد، از این اطلاعات رمز گذاری شده به عنوان راهنمای عمل بهره می برد.از آنجا که مردم می توانند پیش از اقدام به رفتار، حداقل به تقریب نحوه ی عمل را از آن نمونه ها بیاموزند، از خطاهای غیر ضروری پیشگیری می کنند.
بنا به نظریه یادگیری اجتماعی، تاثیرات مدل سازی اساسا از طریق کارکرد مناسب عمل می کنند و این یادگیری تحت تاثیر چهار مولفه ی1) فرایند های توجهی[6]، 2) فرایند های یاد داری[7]، 3) فرایند های باز تولید حرکتی[8]،4 ) فرایند های انگیزشی[9]، قرار می گیرد که توضیح مختصر آن ها در زیر آورده می شود:
1.در هر گروه اجتماعی، برخی افراد بیش از دیگران جلب توجه می کنند. رفتارهای مدل شده از لحاظ اثر بخشیبا هم فرق می کنند.ارزش کارکردی رفتار هایی که از سوی مدل های مختلف ابراز می شود، در انتخاب برخی مدل ها و بی تفاوتی نسبت به بقیه بسیار نافذ و موثر است.
2.یادگیری مشاهده ای اساسا متکی بر دو سیستم باز نمایی[10] است: تصوری و کلامی.برخی از رفتار ها به شکل "تصویر سازی ذهنی"حفظ می شوند. تحریک حسی، احساس هایی را فعال می کند که موجب ادراک رویدادهای خارجی می گردد. در نتیجه رویارویی مکرر،محرک های مدل سازی سرانجام موجب تصویر های ذهنی دیرپا و قابل بازیافت از کارکرد های مدل شده می گردند. دومین سیستم بازنمایی که احتمالا مسئول سرعت قابل ملاحظه یادگیری مشاهده ای و یاد داری در آدمی است، فرایند رمز گذاری کلامی رویدادهای مدل شده است. در حقیقت، عمده فرایند های شناختی که رفتاررا سر و سامان می بخشند، بیشتر کلامی اند تا دیداری.
3.سومین مولفه مدل سازی مستلزم تبدیل بازنماهای درونی به کنش های مناسب است. در اغلب یادگیری های روزمره، مردم معمولا از طریق مدل سازی به تقریبی معقول از رفتار جدید دست می یابند و با سازگاری از طریق خود-اصلاحی[11]-بر اساس پس خوراند اطلاعاتی حاصل از عملکرد و نمایش های متمرکز بخش هایی که تا حدی آموخته شده اند-آن رفتار ها را پالایش می دهند.
4.نظریه یادگیری اجتماعی بین فراگیری و عملکرد تفاوت قائل است، چرا که مردم هر آنچه را می آموزند،به عمل در نمی آورند. آن ها رفتار مدلی را که پیامد های ارزشمند با خود دارد، بهتر می پذیرند تا رفتار های مدلی را که اثرات تنبیه کننده یا بدون پاداش به دنبال دارد (ماهر،1372).
در مورد آموزش کودکان عقب مانده ذهنی، صرفا از راه آموزش نظری کتب درسی نمی توان نتایج رضایت بخشی گرفت و باید روشی را به کار برد که نه تنها در جهت رفع عملکردهای نادرست در این کودکان بر آید، بلکه باعث ایجاد یادگیری مطلوب تر و پایدارتری در آن ها گردد (کاشی،1384).
در این پژوهش با توجه به ویژگی هایی که برای نمایش عروسکی، تاثیر آن بر یادگیری و محدودیت های شناختی کودکان کم توان ذهنی برشمرده شد، مسئله ای که مطرح می شود این است که نمایش عروسکی چه تاثیری بر میزان مهارت های اجتماعی دختران کم توان ذهنی آموزش پذیر دارد؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
بازی های نمایشی کودک را از افسردگی و خمودی می رهاند، سبب فعال شدن و شرکت در گروه های اجتماعی می شود. همچنین فرایند یادگیری و برقراری ارتباط متقابل عاطفی به وی آموزش می دهد که برای پذیرش و موفقیت در گروه باید چه توانایی هایی را به کار بندد و چگونه از نگرش ، رغبت ها و مهارت های دیگران برای رفع حوائج افراد استفاده کند (مقدسی ، 1372).
نمایش عروسکی برای کودک، فرصت هایی فراهم می آورد که دامنه ی گسترده ای از مفاهیم معلومات ، مهارت ها و موفقیت ها را برای اولین بار از این طریق تجربه و درک کند. همچنین مشوقی مهم برای آموزش بهتر بیشتر است و فرصت مواجه با مفاهیمی که قبلا تجربه شده اند را فراهم می سازد . نمایش عروسکی فرصت مناسبی برای تمرین و تکرار تجربه های گذشته (فرایند شبیه سازی ) فراهم می آورد و به عنوان مشوقی برای تحکیم و تقویت یادگیری و آموزش عمل میکند (اسماعیلی ، بهادری ، 1385). برن[12] (1989) بیان میکند که عروسک ها در جهان از طریق زبان خاص نمایش، افراد واحدی هستند که چیزی بیش از کلمات را بیان می کنند. این زبان، زبانی است که احساسات ایده آل و دوستی ها را با ترکیب ژست ها و کلمات در برمی گیرد . بازی درمانگران به صورت موفقیت آمیزی از عروسک ها به عنوان ابزاری برای تشویق کودکان به بیان احساسات و حتی تغییر رفتارهایشان، استفاده کرده اند. استفاده از عروسک ها باعث می شود ترس بیان احساسات برای کودکان ایمن تر شود. همچنین پتانسیل های زیادی برای استفاده معلمان در کلاس های ابتدایی دارد و می تواند به بهبود مهارت های ارتباطی، غلبه بر موانع زبانی و آموزش خود کنترلی، کمک کند .
هانت[13] بیان می کند که بچه های کوچکتر معمولا می توانند عروسک ها را به عنوان دوستان همدل و غیر تهدید کننده قبول کنند . مزیت دیگر عروسک ها این است که به طور مثبتی می توانند بر کودکان اثر بگذارند و به راحتی وارد دنیای کودکان شوند (شیخی،1381).
به طور کلی عروسک ها به طور گسترده ای به دلیل تاثیر مفیدشان بر یادگیری و رشد اجتماعی تشخیص داده شده اند. آنها تاثیر زیادی بر کودکان در تمام سنین دارند. زبان عروسک به جهت توانایی برای کمک به معلمان و کودکان برای یادگیری از یکدیگر، رشد، برقراری ارتباط، کسب اعتماد به نفس و بیان خود بی نظیر است و کودکان مسئول تر و با انگیزه تر می شوند (مارتینز پونز،2004).
یکی از جنبه های مهم زندگی افراد کم توان ذهنی وجود یک شبکه حمایتی است. و یک راه افزایش حمایت موجود کمک به افراد در آموزش مهارت های اجتماعی است. و آموزش مهارت های اجتماعی به کودکان کم توان ذهنی از طریق سرمشق دهی کارآمدتر از آموزش خصوصی همان مهارت ها تشخیص داده شده است (نجاریان و همکاران، 1373).
متاسفانه در ایران نمایش عروسکی چندان مهم تلقی نمی شود. جا دارد که علاوه بر اهمیت دادن به هنر نمایش عروسکی و شناساندن ابعاد مختلف آن، به این ویژگی مهم نیز توجه کرده و با آگاهی دادن به عموم اقشار جامعه در ارتباط با نقش هنر در درمان بیماری های روانی، کم توجهی گذشته جبران شود.
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
متغیر مستقل: نمایش عروسکی
تعریف نظری: نمایش، شکلی از وانمود بازی است. یک تجربه سازمان یافته است که با دقت طراحی می شود و به اجرا در می آید.کودکان به وسیله نمایش، صحنه، رویداد، مشکل یا واقعه برخاسته از ادبیات کودکان را با هدایت آموزگار خلق یا بازآموزی می کنند (قزل ایاغ،1385).
تعریف عملیاتی: اجرای نمایش عروسکی جهت افزایش مهارت های اجتماعی که شامل موارد زیر می باشد:
-
نوشتن دیالوگ
-
انتخاب عروسک ها
-
اجرای نمایشنامه و آموزش مهارت های مورد نظر
-
گرفتن پسخوراند[14] از کودکان توسط عروسک ها در مورد مفاهیم آموخته شده
متغیر وابسته: مهارت های اجتماعی
تعریف نظری: مهارت های اجتماعی به رفتار های آموخته شده و مقبول جامعه اطلاق می شود، رفتارهایی که شخص می تواند با دیگران به نحوی ارتباط متقابل برقرار کند که به بروز پاسخ های مثبت و پرهیز از پاسخ های منفی می انجامد (کارتلج،1984).
تعریف عملیاتی: نمراتی که کودکان در آزمون رشد اجتماعی واینلند کسب می کنند.
اهداف پژوهش
هدف کلی
تعیین اثر بخشی نمایش های عروسکی در افزایش مهارت های اجتماعی دختران کم توان ذهنی آموزش پذیر8تا 12 ساله
اهداف اختصاصی
افزایش ارتباط اجتماعی در دختران کم توان ذهنی آموزش پذیر با استفاده از نمایش عروسکی.
افزایش مهارت های زندگی روزمره در دختران کم توان ذهنی آموزش پذیر با استفاده از نمایش عروسکی.
افزایش میزان اجتماعی شدن دختران کم توان ذهنی آموزش پذیر با استفاده از نمایش عروسکی.
اهداف کاربردی
به کار گیری شیوه ای جدید در آموزش کم توانان ذهنی.
در اختیار قرار دادن بسته آموزشی د ر اختیار، سازمان بهزیستی،آموزش و پرورش استثنایی و سازمان های مرتبط.
بسط نمایش عروسکی جهت کاربرد در مورد سایر معلولیت ها.
آموزش نمایش عروسکی به خانواده های دارای کودکان کم توان ذهنی جهت اجرای آن توسط اعضای خانواده.
فرضیه های پژوهش
فرضیه اصلی
نمایش عروسکی موجب افزایش مهارت های اجتماعی دختران کم توان ذهنی آموزش پذیر، می شود.
فرضیه های فرعی
نمایش عروسکی موجب افزایش مهارت ارتباط با دیگران در دختران کم توان ذهنی آموزش پذیر، می شود.
نمایش عروسکی موجب افزایش مهارت های زندگی روزمره در دختران کم توان ذهنی آموزش پذیر، می شود.
نمایش عروسکی موجب افزایش میزان اجتماعی شدن در دختران کم توان ذهنی آموزش پذیر، می شود.
فصل دوم
پیشینه تحقیق
مقدمه
درصد چشمگیری از از کودکان، بر اثر عواملی گوناگون (چون عوامل ارثی، عوامل دوره بارداری مادر، اشکالات موقع تولد و یا بروز بیماری ها و حوادث اولین سال های طفولیت) دچار نقیصه هایی از نظر ذهنی و جسمی می گردند که این نقیصه ها یا معلولیت،گاه به علت فقدان راه حل مناسب، در تمام سنین و تا آخر عمر اینگونه کودکان، با آنان همراه می باشد. علی رغم برنامه های گسترده ای که در امر پیشگیری از معلولیت، در سطوح گوناگون در جوامع مختلف اجرا می گردد، متاسفانه گویی هیچ گاه نباید منتظر ریشه کن شدن اینگونه نقیصه ها در ابنا بشر بوده و یا حداقل آنکه تاکنون قدمی اساسی در این راه برداشته نشده است. به همین جهت به منظور کاهش مشکلات در رابطه با بروز نقیصه های جسمی و ذهنی، معمولا در هر جامعه به دو اقدام اساسی می پردازند. قدم اول،سعی و کوشش هر چه بیشتر در امر پیشگیری از معلولیت و جلوگیری از بروز نقایص ذهنی و جسمی، و قدم دوم، ایجاد امکانات لازم رفاهی و توانبخشی در خدمت معلولان و خانواده های آن هاست (داورمنش،1385).
یکی از راه های انجام چنین فعالیت ها و تحقق اهداف تربیتی و آموزشی برای کودکان کم توان ذهنی استفاده از هنرهای نمایشی است. مثلا نمایش ساده ای چون پانتومیم بیشتر هدف های آموزشی را در بر دارد و کودک می تواند از آن برای دستیابی به تمرکز افکار و دقت کمک بگیرد. همچنین می توانیم هدف های تعلیم و تربیت را جهت اصلاح رفتار د رقالب نمایش پیاده کنیم و با تمرین های بسیار و با کمک سایر مربیان،آن ها را برای مسئولیت پذیری، ایفای نقش، سازگاری اجتماعی و عاطفی و تعدیل رفتار آماده کنیم. از طرفی با تشویق این کودکان به اجرای بازی های نمایشی می توان کودکان تماشاگر را نیز به انجام این تمرینات نمایشی ترغیب نمود (مقدسی،1373).
تاریخچه ی کم توانی ذهنی
در مورد تاریخچه ی کم توانی ذهنی باید گفت این پدیده قدمتی همپای تاریخ بشر دارد. چه ،از همان آغاز پیدایش انسان، عوارضی از قبیل اشکالات ژنتیک، اختلالات دوره جنینی، اشکالات زایمان، بیماری کم توانان ذهنی نیز شواهد علمی زیادی در دسترس نیست.چیزی که تا حدی مشخص است اینکه چنین افرادی در گذشته کمتر مورد توجه بوده اند. در اواسط قرن بیستم،بررسی وعمیق و همه جانبه در زمینه کم توانی ذهنی، شکوفایی یافت. به نظر می رسد به همانگونه که تولد و گسترش هر علم بستگی تام به نیاز های بنیادی جامعه دارد،اهمیت دادن به این مهم و توجه به مسئله عقب ماندگان ذهنی نیز بر همین اساس گسترش یافت. نیاز مبرم به پیشرفت علوم تجربی از یکسو و توجه زیاد به علوم انسانی و از جمله روان شناسی و خصوصا روان شناسی کودک و بالاخره فعالیت های "آلفرد بینه[1]" در زمینه ساختن اولین آزمون هوشی و نشان دادن اختلافات هوشی بین انسان ها از دیگر سو، موجب گردید تا قشر کم توان ذهنی به نحو بارزتری جلب توجه نموده، این پدیده از یک دید علمی مورد پیگیری قرار گیرد.در حال حاضر در اکثر جوامع و ملل، این کودکان در شرایط خاص نگهداری شده، در صورت امکان (با توجه به نقیصه و یا میزان کم توانی ذهنی) تحت آموزش و توانبخشی قرار می گیرند. باید توجه داشت که در عصر حاضر، نوع نگرش در مورد این کودکان در جوامع مختلف متفاوت است. بد نیست نظری کوتاه به تاریخچه توجه به کم توانی ذهنی در ایران بیافکنیم. دین زرتشت در ردیف اولین ادیانی است که کمک،ملاطفت و همراهی با کم توانی ذهنی را عنوان می کند و دین اسلام با فرامین آسمانی اش در این زمینه مکمل تمام توصیه هایی بوده که سایر ادیان در گذشته به آن اشاره نموده بودند(داورمنش ، 1385).
از آن زمان ها تا حدود چند دهه اخیر، هیچگونه اقدام اجتماعی در جهت کمک به این گروه از افراد جامعه در ایران صورت نگرفته بود.از حدود سی سال قبل با تشکیل اولین مدرسه به نام "مرکز تربیت و هدایت روانی کودک" تدریجا توجه و حمایت از معلولین در ایران به طور رسمی نضج گرفت و متعاقبا با تشکیل سازمان هایی چون "انجمن ملی حمایت کودکان" "انجمن توانبخشی ایران" ، "انجمن حمایت ازعقب ماندگان ذهنی" و ... همچنین بخشی از فعالیت های "وزارت آموزش و پرورش" ، سعی شد تا هر چه بیشتر به مسائل این گروه از کودکان توجه گردد. بعد از انقلاب هم با یکپارچه شدن سازمان های متفرق تحت یک پوشش به نام "سازمان بهزیستی کشور" سعی گردید یک برنامه واحد به منظور سرویس دهی هر چه بیشتر به معلولان جامعه، اقدامات عملی مفیدی به مورد اجرا درآید (داورمنش، 1385).
تعاریف کم توانی ذهنی
تاکنون در هیچ یک از کتاب هایی که در مورد کم توانی ذهنی نوشته شده است، تعریف جامع و کاملی که مورد تایید همه یا اکثریت متخصصین فن باشد، ذکر نشده است و این مسئله بیشتر به خاطر پیچیدگی ماهیت کم توانی ذهنی است. نمی توان کم توانی ذهنی را به عنوان پدیده ای مطلق تعریف کرد، بلکه بایستی آن را به عنوان پدیده ای چند وجهی که وجوه مختلف آن به فیزیولوژی، روان شناسی، پزشکی، تعلیم و تربیت و جامعه شناسی محدود می گردد، مورد بررسی قرار داد.ذیلا سعی خواهد شد چند تعریف از کم توانی ذهنی که بیستر متداول بوده و تایید گروه بیشتری را به همراه دارد، ذکر گردد (داورمنش، 1385).
طبق تعریف "تردگلد[2]" محقق آمریکایی،کم توانی ذهنی عبارتست ازرشد ناقص ذهنی که شخص را در تطابق یا سازش با محیط خود ناتوان ساخته،به طوری که بدون نظارت و کمک غیر قادر به زندگی نمی باشد (تردگلد، 2000).
بنا به تعریف "سازمان بهداشت جهانی[3]"، کم توانی ذهنی عبارتست از رشد ناقص یا متوقف شده ذهنی (غیر از کم توانی ذهنی شدید) که شامل کم توانی هوشی بوده و به نحو و درجه ای است که حساس یا ملزم به درمان طبی یا سایر مراقبت ها و تعلیمات مخصوص بیمار است.کم توانی ذهنی شدید نیز دارای تعریف فوق الذکر بوده، منتها این اشخاص قادر به زندگی مستقل یا حفاظت از خود علیه استعمار و استثمار نبوده و یا در سنی که باید این خصوصیات را دارا باشند ناتوان خواهند بود (سازمان بهداشت جهانی، 1987).
طبق تعریف DSM - IV[4] کم توانی ذهنی به عنوان "پایین بودن قابل توجه عملکرد کلی هوش از سطح متوسط" و "محدودیت قابل توجه در عملکرد تطابقی" با شروع قبل از 18 سالگی شناخته می شود (سادوک و سادوک، 2003).
عملکرد کمی هوشی را می توان با استفاده از آزمون های استاندارد شده هوش تعیین می کنیم و "به میزان قابل توجهی زیر حد متوسط" یا زیر حد متوسط" با IQ حدود 70 یا کمتر یا انحراف معیار (SD[5]) زیر حد متوسط برای آزمون خاص تعریف می شود. عملکرد تطابقی را می توان با استفاده از مقیاس های استاندارد شده مثل مقیاس واینلند،اندازه گیری کرد.در این مقیاس برقراری ارتباط با دیگران، کسب مهارت های لازم برای زندگی روزمره، روابط اجتماعی و مهارت های حرکتی (تا 4 سال و 11 ماه) نمره بندی شده است و یک ترکیب رفتار تطابقی را ایجاد می نماید که با مهارت های مورد نظر در هر سن مرتبط است.ICD - 10[6] نسبت DSM – IV با تشخیص نسبتا متفاوتی در مورد کم توانی ذهنی برخورد می نماید. طبق تعریف ICD – 10 کم توانی ذهنی "تکامل فکری متوقف شده یا ناقص" است که با اختلال مهارت های "مرتبط با سطح کلی هوش" مشخص می شود. توانایی های کلامی،حرکتی،اجتماعی و شناخت نیز تحت تاثیر قرار می گیرند (ساجدی و همکاران، 1385).
ICD – 10 به این نکته توجه دارد که نیازی نیست کم توانی ذهنی با سایر اختلالات ذهنی یا مشکلات فیزیکی همراه باشد ولی شیوع سایر اختلالات ذهنی در افراد عقب مانده ذهنی 4 – 3 برابر بیشتر از جمعیت کل است.رفتار تطابقی تقریبا همیشه در افراد کم توان ذهنی مختل می باشد، اما این مسئله ممکن است در "شرایط اجتماعی حمایت شده" مشخص نباشد.به هر حال ICD – 10 شرط "کاهش سطح عملکرد ذهنی را منجر به کاهش توانایی سازش با نیاز های روزانه و محیط عادی اجتماعی شود، برای تشخیص کم توانی ذهنی لازم می داند.توانایی کلی و نه اختلالات خاص باید مد نظر باشد. از دید مولفان ICD – 10 به علت تفاوت در فرهنگ های مختلف، روی سطح هوشی را نباید پافشاری نمود.آزمون های هوش و جداول مربوط به مقیاس های مربوط به تکامل اجتماعی و تطابق، باید در ارتباط با موارد طبیعی فرهنگی محلی استاندارد شوند.بدون استفاده از روش های استاندارد شده تشخیص باید به صورت موقت مطرح شود." (سادوک و سادوک،2003 ).
در دهه اخیر انجمن تخصصی کم توانی ذهنی یا انجمن آمریکایی کم توانی ذهنی
([7]AAMR) کم توانی ذهنی را به صورت زیر تعریف کرده است : "کم توانی ذهنی به عملکرد هوشی که به طور قابل ملاحظه ای کمتر از متوسط باشد و سبب یا همراه اختلال در رفتار تطابقی باشد و طی دوره تکامل رخ دهد، اطلاق می شود." این تعریف صرف نظر از اینکه شخص اختلال فیزیکی همزمان یا اختلال ذهنی دیگری داشته باشد، مطرح می گردد و دربرگیرنده سه معیار است:
عملکرد هوشی کمتر از متوسط که معمولا براساس آزمون های تعیین هوشی نمره بندی می شود که باید بیشتر یا مساوی 12 انحراف معیار زیر متوسط جمعیت باشد (معمولا IQ کمتر از 70).
اختلال در رفتار تطابقی که معمولا با جداول رفتار تطابقی واینلند AAMR, یا .... ارزیابی می شود.
بروز آن در دوره تکامل یعنی از زمان لقاح تا 18 سالگی باشد (ساجدی و همکاران، 1385).